موسسه مطالعات جامعه نگاران برنا
We are social
jame.organization(at)gmail.com
تجربیات کنونی کشور حاکی از آن است که نوسازی پهنه های رو به زوال با چالشهای جدی رو برو است و ضرورت دستیابی به راهحلی صحیح و همه جانبه از دغدغههای جدی مدیریت شهری محسوب می گردد . اقداماتی که در این زمینه تاکنون صورت گرفته است نیز عموما به صورت شتابزده و بدون برنامهریزی از پیش تعیین شدهای صورت پذیرفته و تنها به شکلی موضعی آن هم صرفا در کالبد روند زوال را تا حدودی به تعویق انداخته است. نظر به وجود طیف گسترده اقدامات مدیریت شهری به منظور تحقق تجدید حیات در پهنه های شهری تحقق برنامه ها و طرح ها از سرعت و کیفیت لازم برخوردار نبوده که از جمله موانع این امر را میتوان غفلت از جنبههای اجتماعی و اقتصادی و وجود نگرش صرف عمرانی به بافت را تلقی کرد. توجه به موضوع مدیریت خردمندانه شهر و تشویق در امر مشارکت از دیگر موضوعات مداخله است که عدم موفقیت در این بخش نیز ضرورت توجه به راه حلهای جدی و اجرایی ر ا مطرح کرده است .بيشترین دليل این عدم موفقيت در آن است كه نگرش كالبدي، با وجود تغییر شرح خدمات يا انجام مطالعات و تهیه طرحها، همچنان تسلط دارد و موضوعهای ديگر و به ویژه اجتماعی و اقتصادي تاکنون راهی براي نفوذ به اقدامات اجرایی نيافته اند.
بسیاری از مسائل اجتماعی ريشه در زوال اقتصادي دارد. در جامعه مدرن بهرهمندی از شغل، برای پایداری فردي، امنیت و اعتبار شخص اهمیت دارد. کار معرف شخصیت و نقش اجتماعی او است كه از بدو ورود به سن كار به آن نیازمند است . اشخاص در ارتباط با کارشان تعریف میشوند و هویت مییابند. چشمانداز مزد و حقوق، سطح فعالیت در مقایسه با پیوندهای پیرامونی و محلی، روابط اجتماعی در زندگی روزمره شاخصهای اصلی پایداری در هر سطحي از شهر است ؛ بنابراین میتوان گفت که اهمیت هر پهنه شهري بستگی به نوع و میزان شغلی دارد كه در خود تدارک دیده است، چنانچه هر سطح یا ناحیه به واسطه نوع فعالیت اقتصادی آن شاخص میشود و در توسعه شهر اثرگذار خواهد بود. بیوگارد زوال شهری را به عنوان موضوعی اجتماعی میداند ، كه با صفاتی نظیر سرزندگی يا افسردگی ، مطلوب یا نامطلوب در بررسیهای شهری سنجیده میشود. .وی مینویسد : تنها پایین رفتن جمعیت ساکن و کاهش تعداد شغل در شهر نشان روند زوال آن نيست ، بلكه ملاك تغيير درسرانه درآمد و قدرت خرید است.
مفهوم بازآفرینی شهری و سیر تحول آن
بازآفرینی شهری در ادبیات اخیر به عنوان یک واژه عام که مفاهیم دیگری نظیر بهسازی، نوسازی، بازسازی، توانمند سازی و روانبخشی را در بر میگیرد، به کار میرود. بازآفرینی شهری فرآیندی است که به خلق فضای شهری جدید با حفظ ویژگی اصلی فضایی (کالبدی و فعالیتی) منجر میشود. در این اقدام، فضای شهری جدیدی حادث میشود که ضمن شباهتهای اساسی با فضای شهری قدیم، تفاوتهای ماهوی و معنایی را با فضای قدیم به نمایش میگذارد. به عبارت دیگر بازآفرینی شهری نگرش و اقداماتی جامع و یکپارچه برای حل مشکلات شهری منطقه هدف عملیات است که در نهایت به یک پایداری اقتصادی، کالبدی، اجتماعی و محیطی خواهد انجامید. هدف از اجرای سیاستهای بازآفرینی شهری و برنامههای تجدید حیات شهری، ارتقا شرایط کیفی زندگی در سکونتگاهها از طریق ایمن سازی
و مقاوم سازی ساختمانهای توسعه و بهبود زیرساختهای شهری، تامین خدمات شهری مورد نیاز، آموزش ساکنان، ایجاد فرصتهای شغلی، تقویت نهادهای مدیریت محلی و دفاتر خدمات مردم نهاد، الگوسازی و ترویج قواعد و دستورالعملهای کیفی ساخت و ساز است. علاوه بر این، بازآفرینی شهری بر این مطلب تاکید دارد که طرح و اجرای هرگونه روش برای مقابله با مشکلات شهری بزرگ و کوچک، باید دارای اهداف بلندمرتبه و راهبردی باشد.
بنابراین بازآفرینی شهري روند تحولات و تغييراتي ، فراتر از نوسازی یا ماموریت عمومی براي توسعه شهری یا بازسازی و احیا است. چنانچه آن را میتوان به عنوان رویکردی هدفمند و راهبردی برشمرد كه در طول ز مان تحقق مییابد و اهداف كلان و راهبردي آن راهنمای عبور از مراحلی است كه در هر گام ارتباط موضوعها و اشكال مختلف تحول در يك نظام هماهنگ و يكپارچه با سمت گيري به سوي هدف در مركز توجه قرار میگیرد.
هدف اصلي يا جوهر حیاتی بازآفريني تلاش براي مناسب سازی شرایط براي رشد دوباره فعاليت هاي اقتصادي است، در زمانی كه در يك پهنه كاهش يافته يا از ميان رفته است ؛ و به معنايي ديگر بازگرداندن كارآيي اجتماعي است به مكاني كه ناكارآمد شده است يا گسترش فعاليت هاي اجتماعي است زماني كه محدود شده يا عقيم مانده است. همچنين بازگرداندن كيفيت مکان و تعادل های زيستي است در جائي كه از دست رفته است. بنابراين بازآفر يني مجموعه اقداماتي است كه در برابر از هم پاشيدگي و زوال پهنه هاي شهري، همانند مناطق و نواحي روستایی ،با درك عوامل و مسائلي كه اسباب زوال را فراهم نمودهاند، تغییرات بنيادي را هدف ميگيرد نه آنکه صرافاً به اقدامات ناچيز در عرضه توليد مسكن و خانه سازی اكتفا كند .
الگوهای اثرگذار اقتصادی و اجتماعی در بازآفرینی شهری
ارتقای ادراک برنامهریزی فضایی در اروپا با توجه به تجربیات دو دهه اخیر در مداخلات شهری از تمرکز بر روي موضوعهای كالبدي و همچنین كاربري زمين به رويكرد همگرايي اقتصادي ، سياسي، اجتماعي، محيطي ، نهادها و نيروهاي سياسي نشان از موفقیت بازآفرینی به عنوان یک رویکرد چند وجهی و چند بعدی دارد. چنانچه بررسیهای تطبیقی در اروپا نشانگر آن است كه موفقیت در امر توسعه و تحرک بافتهای رو به زوال عموما با محوریت دستیابی به موفقیتهای اجتماعی و محیطی با تکیه بر نقش هدایت گری و تحقق ر اهبردهای اقتصادی است.
رهیافتهای اجتماعی به عنوان کانون توجه رویکرد بازآفرینی نشان از ضرورت توجه به کاهش محرومیتهای اجتماعی و بازسازی اقتصادی را دارد. چنانچه گرانووتر اقتصاد را به عنوان یک ساختار اجتماعی که توسط انسان شکل میگیرد تعریف کرده و فعالیتهای افراد را در سازمان های کار و توسعههای اقتصادی را حاصل روابط بین افراد و فعل و انفعالات اجتماعي میداند. وی اقتصاد را بنا بر دو دلیل اصلی زیر بخشی از ساختار اجتماعی تعر یف میکند:
-1 نهاد و فعاليت اقتصادي مخلوق اراده و عمل انساني است . محدوديت نهاد و فعاليت اقتصادي در شكل رسمي يا غیر رسمی يك ساختار سازماني و شبکیهای بدان معني است كه اقتصاد يك پديده اجتماعي است .
-2 تغيير و تحول اقتصادي تنها بر روند فن ،منافع يا محصول اثرگذار نيست بلكه داراي اثرات اجتماعي مانند نيازهاي مؤسسات و تقاضاي شغل ناشي از تحولات اقتصادي است.
بنابر نظریه لانگ، بازآفريني اقتصادي ، با هدف اقتصاد پايدار و توسعه اجتماعي ، با كوشش در حفاظت از ساختارهاي ريشه اي در اقتصاد محلي ، پرورش جامعه پايدار (در فضای همبستگي اجتماعي و اقتصادي ناشي از مشاركت محلی) سبب كاهش نابرابريهاي اجتماعي و اقتصادي میگردد. لذا بر مبنای این نظریه با سرمایهگذاری در داراییهای اجتماعی و بنگاههای اقتصادی ، زمینه دستیابی به اهداف همپیوند به و یژه توسعه اقتصادی پهنه شهری ، نيروي انساني كارآمد و ماهر جهت ثبات در اشتغال محلي فراهم می کند.