موسسه مطالعات جامعه نگاران برنا
We are social
jame.organization(at)gmail.com
دو سال پیش در حوالی همین روزها بود که جهان به حالت تعلیق در آمد. سایهی رعب و وحشت اینکه «چه میشود؟ و قرار است چهها شود؟» تمام جهان را گرفته بود. از شرایط اجتماعی و اقتصادی تحت تاثیر قرار گرفته که گذر میکردیم تازه به نبرد دانش و جهل میرسیدیم و خرافههایی که بیشتر شبیه یک کمدی سیاه بودند. اما دیری نپایید که باز هم آزمون و خطای علم توانست تاریکی را بشکافد و امید را به جهان برگرداند. زمان با همهی ترسها، دلهرهها و از دست دادنها، همهی امیدها، فتحها و موفقیتها گذشت و اینبار نیز تاریخ تنها کسی بود که هر آنچه را به عینه دیده است در خود تکرار کرد.این بهار بیشتر از هر بهاری وقتی بنان میخواند: «تا بهار دلنشین آمده سوی چمن / ای بهار آرزو بر سرم سایه فکن/ چون نسیم نو بهار، بر آشیانم کن گذر / تا که گلباران شود کلبه ویران من» احساسمان درگیر میشود و واژه به واژه، نت به نت این تصنیف را مزه مزه میکنیم. باشد که حیات ما بتواند یک گام و فقط یک گام در جهت آسایش جهان بردارد.
گو بهار دل و جان باش و خزان باش، ارنه
ای بسا باغ و بهاران که خزان من و توست
*هوشنگ ابتهاج*